وطن
سپیده بر دمیده
سکوت از جا پریده
ظهور آدمیت
افول بربریت
هجوم نیزه داران
بر انبوه هزاران قطره باران
دوباره سنگ خارا ، فرو ریزد
ز اشک چشمه ساران
تویی تو مادر اندیشه سازان
وطن ای سرزمین پهلوانان
پیام آشتی ، صلح خدایان
تو پندار و تو گفتار و تو کردار
ز هر چه اهرمن گشتی تو آزاد
تو را از من جدا کی می توان کرد
تو را از من جدا ، هی ، کی توان کرد
چه می روید در اندوه شقایق
چه می گوید پرنده با دقایق
که ما نزدیک این باغ بهشتیم
دگر این خواب پاییزی بهشتیم
سکوت از جا پریده ،
پرنده پر کشیده
شمیم عطر و باران
طنین ختم قرآن ...
به آب و گل بشویید
زمستان با بهاران
به مناسبت 16 آذر